چای و چمدان
همیشه با خودم حرف می زنم
۱۳۹۹ تیر ۲۵, چهارشنبه
از تکه پاره هایی که هر جا نوشته ام
دیشب خواب دیدم بچه دوستم می خواست از بلندی بیفتد او را گرفتم که نیفتد، خودم از بلندی پرت شدم و با مغز به زمین خوردم. تیت شدن مغزم را احساس کردم. در خواب با خودم گفتم: دیگر تمام شد!
۲۶ نوامبر ۲۰۱۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر