۱۳۹۹ دی ۸, دوشنبه

...

چند روزی است که خانه ام. برای تعطیلات رخصتی گرفته ام. قرار بود برویم ‌سفر، کنسل کردیم. گفتیم شاید در این شرایط بهتر است نرویم جای دور. کتاب می خوانم، فیلم میبینم، می روم پیاده روی، ورزش می کنم، آشپزی می کنم، با خانواده می شینیم و وقت می گذرانیم اما دائم ‌فکر می کنم ‌یک چیزی کم است. از بس بیکار نبوده ام، همه‌ش فکر می کنم ‌همه این کارها را هم‌ که بکنم باز یک کاری مانده، یعنی همان کار دفتر. به سر کار نرفتن برای چند روز و ماندن در خانه عادت ندارم. برایم عجیب است انگار.