۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه

همه چیز دارد زهرمار می شود حتی فیلم دیدن!

می خواستم فیلم ببینم.  دو دقیقه اول را که دیدم بی خیال فیلم شدم. 
از فیلم هایی که یک هو یک عالمه وحشیِ تفنگ به دست می ریزند داخل یک روستا و مثل دیوانه ها شروع به تیر اندازی می کنند متنفرم. خسته شدم از بس دیدم اینها با قهقهه تیر اندازی می کنند و آنها مثل برگ بر زمین می ریزند. 
این فیلم ها واقعی است،این صحنه ها بارها و بارها در جاهای مختلف اتفاق افتاده است اما از این واقعیت مزخرف خسته شدم،حالم به هم می خورد. 
...
 

۱۳۹۲ بهمن ۸, سه‌شنبه

و خشونت که همیشه در گپ هایمان جاری است!

دیشب در موتر بودیم که کسی به او زنگ زده بود و موردی از دایکندی را قصه کرده بود که مردی مُرده و برادرش،زن مرد مُرده را به عقد خود درآورده و دختر ده ساله اش را به عقد پسر سی ساله خود. بعد از گذشت سه چهار سال می خواسته اند دخترسیزده چهارده ساله را رسما عروس کرده وبه خانه مرد سی و چند ساله ببرند. دختر هم به ریاست زنان رفته و شکایت کرده و آنها مانع این عروسی شده اند. مرد یا همان کاکای دختر هم خشمگین شده و دستور داده تا دو پسرش (همان داماد سی و چند ساله و برادرش) به دختر تجاوز کنند و دستور انجام شده است.
و بعد ما در موتر راجع به سومین مورد قتل در اثر لت و کوب دردو سه هفته اخیر در دایکندی گپ زدیم. داشتیم می گفتیم چرا آمار خشونت های خانوادگی در دایکندی افزایش یافته و چرا هیچ مرجعی رسیدگی نمی کند و غافل بودیم که پسر چهار و نیم ساله کنجکاو و باهوش ما دارد با دقت گوش می کند و همه چیز را تجزیه و تحلیل می کند.بعد از چند جمله که بین ما رد و بدل شد،آخرش گفت : اینقدر از کشتن کشتن صحبت نکنید،من غمگین می شوم و ما فهمیدیم که چقدر بی ملاحظه هستیم که در حضور کودکی چهار پنج ساله راحت از تجاوز و قتل و لت و کوب گپ می زنیم.
 ...


۱۳۹۲ بهمن ۷, دوشنبه

پس چرا زنها دین دارتر هستند؟

او از من می پرسد در تابلوی «شام آخر» هیچ زنی نیست نه؟ می گویم: نه نیست. می گوید: پس حواریون همه شان مرد بوده اند. می گویم: بله! می گوید: پس مسیحیت هم چندان دینی نبوده.
نتیجه گیری من و او بعد از یک گفتگوی کوتاه : دین در نفس خود ضد زن و زن ستیز است.
...

۱۳۹۲ بهمن ۶, یکشنبه

تا سه نشود بازی نشود!

این چهارمین وبلاگ من است. 
قول نمی دهم که تند تند بنویسم اما دوست دارم بنویسم. خودسانسوری ام بیشتر شده این روزها. از نوشته هایم متوجه می شوم و فکر می کنم چقدر بد است.
...