دوستی داشتم که می گفت هیچ وقت نمی خواهم بروم بالای کوه،می ترسم یکهو دچار جنون آنی شوم و خودم را از آن بالا پرت کنم پایین. من هم این وقتها همه ش فکر می کنم که هر لحظه ممکن است بپیچم داخل سرکهایی که نباید بپیچم،از چراغ قرمزی رد شوم که موترها از طرف دیگر می آیند و ممکن است بزنند لهم کنند،خودم را محکم بزنم به جایی که نباید بزنم. نمی دانم چرا این وقتها دایم این فکرها از ذهنم می گذرد و می ترسم که دچار همان جنون آنی شوم و بعد دیگر نباشم!
...