بخواهی نخواهی یک روز به سراغت می آید، تو می روی و دیگران می مانند.
تنها می میری و کسی آنقدر دور و برت نیست که جسدت بو می گیرد و بعد پیدایت می کنند. می میری و همسرت آنقدر بهت نگاه نکرده است که بعد از مرگت می فهمد چقدر زیبا بوده ای، می میری و دیگرانی که هیچ نسبتی با تو ندارند دوستت دارند و فقدانت روی زندگی شان اثر می گذارد. می میری و بعد فکر می کنند چرا سالها ازت خبر نداشتند، چرا ازت خبر نگرفتند، چرا بهت سر نزدند، چرا نبخشیدندت، چرا تنها بودی، چرا تنها مُردی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر