۱۳۹۳ بهمن ۹, پنجشنبه

صورتی که کش می آید

به صورتم در آینه نگاه می کنم،احساس می کنم لب هایم دارند به طرف پایین کش می آیند،گونه هایم از دو طرف کشیده می شوند،چشم هایم،ابروهایم هر کدام انگار که دارند ذوب می شوند و می ریزند.هر کدام به یک طرف می روند،وحشت می کنم. دوباره پلک می زنم به آینه نگاه می کنم. خودم را می بینم،خودم را که هیچ شکلی ندارم. به شکل عجیبی بدون شکل هستم. به خودم لبخند می زنم،زبان درازی می کنم،قهقهه می زنم،اخم می کنم و برای خودم شکلک در می آورم. دوباره به خودم در آینه نگاه می کنم. به خودم که صورت ندارم نگاه می کنم. چقدر از من در این صورت هست؟چقدر خودم هستم؟چقدر خود خود خودم هستم؟ گاه احساس می کنم صورتم از خودم دور است. صورتم بی شکل است.بدون هیچ نشانی از خودم! 
باز به آینه لبخند می زنم و به صورتم که انگار تهی شده است و هنوز دارد کش می آید!
...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر