۱۳۹۳ دی ۱۵, دوشنبه

همین جوری به ذهنم آمد!

اینکه آدم شک داشته باشد و دائم سوال کند را بیشتر دوست دارم تا اینکه مثل اسبی که فقط به جلو نگاه می کند همان راهی را برود که به او گفته اند،به او یاد داده اند و گفته اند فقط یک راه درست وجود دارد!
شک داشتن آدم را می ترساند،سوال پرسیدن آدم را می ترساند آنقدر که یاد نگرفته ایم بپرسیم و کنجکاوی کنیم و هر چیزی را بشکافیم اما شک را بیشتر از یقینی دوست دارم دیگران به خوردمان داده اند و خود ما هیچ نقشی در آن یقین مطلق نداشته ایم. 
...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر