من آدم قصه و خاطره هستم. دانشجو که بودم هر وقت گپ می زدیم، خاطرهای، ضربالمثلی، شعری، قصهای هم بین حرفها می گفتم، هماتاقیم "مَثَل دان" صدایم می کرد.
منیجرم می آید چیزی می گوید، باز من می گویم، باز او می گوید، یک دفعه بین گپها متوجه می شویم که داریم قصه های کشورهایمان را می کنیم، فرهنگهای مان را، سالهای دور و نزدیکمان را.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر