۱۳۹۳ شهریور ۱۶, یکشنبه

آن روز در فلکه دوم کسی به دار آویخته نشد!

 سالها قبل در گلشهر آوازه شده بود که قرار است پسر جوانی را که پسر جوان دیگری را در دعوای خیابانی با چاقو زده و کشته بود در فلکه دوم گلشهر در ملاعام به دار بیاویزند.از خانه ما تا فلکه دوم ده پانزده دقیقه ای راه بود.ما حوصله نداشتیم یا نمی خواستیم که برویم ببینیم دقیقا چه خبر است اما برادرانم که آن سالها کوچک بودند و مثل تمام بچه های گلشهری دنبال خبر و ماجرا بودند هر لحظه می رفتند و برای ما خبر می آوردند.از اولین ساعات صبح جمعیت زیادی جمع شده بود و همه منتظر بودند که چه وقت قاتل به دار آویخته می شوند تا مردم احساس امنیت کنند و با خیال راحت به خانه های خود برگردند.
ما در خانه بودیم و برادرانم می رفتند و می آمدند و از فشار و شلوغی جمعیت می گفتند و از گروه های یگان ویژه پولیس که برای کنترل مردم آمده بودند از بس که مردم زیاد جمع شده بودند.شب شده بود و هنوز از مراسم اعدام خبری نبود.مردم اما ناامید نشده بودند و هنوز مقاومت می کردند و منتظر بودند.تا حوالی دوازده شب این قصه ادامه داشت تا اینکه کم کم مردم پراکنده شده بودند و کسی به دار آویخته شدن آن جوان را ندیده بود و همه دست خالی به خانه هایشان برگشته بودند.
...

۱ نظر:

  1. در آن مملكت ديدن إعدام كًردن كسي تفريح به حساب مياد !!!!
    كم مونده كه با خود تخمه آفتاب گردان هم ببرند اين مردم !!!

    پاسخحذف