۱۳۹۲ اسفند ۱۳, سه‌شنبه

مدتهاست بهش فکر نمی کنم!

داشتم ظرف می شستم و به چیزهایی فکر می کردم. به مشهور شدن و مطرح شدن فکر می کردم و اینکه دیگر برایم هیچ اهمیتی ندارد. دوره ای بود که بهش فکر می کردم،به اینکه همه نامم را بدانند،همه درباره ام حرف بزنند،فکر کنند چقدر آدم جالبی هستم و ... اما خیلی سال پیش بود و شاید هیچ گاه اتفاق نیفتاد. حالا دیگر بهش فکر نمی کنم،بیشتر به آرامش درونی و بیرونی خودم فکر می کنم و مسایلی از این دست. 
فکر می کنم آدمهایی که می خواهند مطرح شوند به چند دسته نقسیم می شوند. آنهایی که شهرت،خودش می آید سراغشان. آدمهایی که متفاوت فکر می کنند،متفاوت عمل می کنند و همیشه حرفی برای گفتن دارند. شاید خودشان هیچگاه به مطرح شدن فکر نمی کنند اما کم کم نامشان بر سر زبانها و رسانه ها می افتد. دسته دوم آنهایی هستند که برای مطرح شدن تلاش می کنند و در مسیر این تلاش به تواناییها و محصولات خوبی می رسند و همزمان هم مشهور می شوند و هم خود و توانایی هایشان را بالا می کشند. این دسته را دوست دارم و برای خودشان و تلاش های شان احترام قائل هستم. دسته سوم آنها هستند که فقط دست و پا می زنند،نه می دانند چه می خواهند و نه می دانند چه انجام دهند. برای اینها دلم می سوزد. 
نمی دانم آن وقتها جزو کدام دسته بودم اما هر چه بود گذشت و یک دوره کوتاه بود!
...
 

۱ نظر:

  1. خوب آرامش چيز خوبي است خيلي بهتر از مشهور شدن.

    پاسخحذف